☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠ دل نوشته های دو دختر و مطالبی دخترونه
| ||
تبلیغات متنی |
بسم الله الرحمن الرحیم
بخصوص تبریک می گویم به معلم کلاس دوم ابتدایی من در مدرسه مالک اشتر سال 1372 سرکار خانم فاطمه افشارمنش که محبت و دوست داشتن را از ایشان آموختیم .. معلمی که به معنای کلمه انسانی وارسته و دانا بود . انشالله امروز هر کجا هستند در پناه مولایمان فاطمه الزهرا ( سلام الله علیه ) به سلامت و ایام به کامشان باشند . از پدر گر قالب تن یافتم از معلم جان روشن یافتم تجربه بهتر از علم است . . . ما انسانها به هر درجه و رتبه علمی و شهرت که برسیم باز هم مدیون فداکاری فرشته ای بنام معلم هستیم که به ما راه راست و روشنی را نشان داد . یاد همون روزها بخیر که خیلی خوب و بیاد ماندنی بودند . با همکلاسیهای بازیگوش و شادابی که الان هر کدام در جایی از این جامعه مشغول به کار و زندگی اند . و خاطره هاست که می ماند . ای کاش دوران شیرین کودکی و مدرسه و عشق توپ پلاستیکی هیچوقت تمام نمی شدند . . . خیلی دلتنگ اون روزهایم . . . دلتنگ بچه ها و نیمکت های چوبی و گچ و تخته سیاه ... روزهای سادگی و فکر آزاد و شاد بودن . همه بودند . همه . ولی حالا چی ؟ ای کاش زمان به عقب باز می گشت تا بیشتر قدر بدانیم داشته ها و نداشته هایمان را ... تمام هم و غم و فکرمان نداشتن دوچرخه بود و توپ بازی و کیف کوله ای قرمز رنگ !! ولی حالا چی ؟ با لباسهای کثیف و پاره پوره از بازی بر می گشتیم و با نگاه های مهربان مادر پذیرایی می شدیم . ترس از اماده نشدن مشق مجبورمان می کرد تا دور وقت بیدار باشیم تا فردا صبح در کلاس درس ضایع نشیم . از هر سوراخ و سمبه ای رد می شدیم تا گربه ها و پرندگان بیچاره را اسیر کنیم و کیف کنیم . زلزله بودیم و همه از دستمون عاصی . عشقمون برنامه کودک بود .قهرمان رویاهامون هم پسر شجاع و پینوکیو و سندباد و سوباسا فوتبالیست و میتی کمان و ... یک کلام : یادش بخیر هر چند زود گذشت ولی خوش گذشت . . .
[ سه شنبه 90/2/13 ] [ 1:50 صبح ] [ دو دختر ]
در سریال مختارنامه شخصیتی ساخته و پرداخته شده است به نام رفاعة با بازیگری انوشیروان ارجمند. من درباره شخصیت واقعی اش چیزی نمیدانم. در این فیلم رفاعه ابتدا از یاری امام حسین(ع) باز میماند و بعد تواب میشود ولی باز هم از شهادت به همراهی ایشان جا میماند و بعد همراه مختار شده و بعد از او جدا میشود و باز به سوی او بازمیگردد تا بالاخره کشته میشود. مهمترین درگیری رفاعه که به درگیری ذهنی تماشاگر هم تبدیل شده بود. اعتماد یا عدم اعتماد به مختار بود. مختار منتظر فرصت بود تا انتقام بگیرد اما لام تا کام از نقشههایش چیزی نمیگفت، بماند که در ظاهر کارهایی میکرد خلاف آرمانش، مثل رهانیدن حاکم زبیری کوفه و صله دادن به شاعر دمدمی مزاج. عدهای مثل رفاعه نتوانستند به مختار اعتماد کنند و عدهای دربست به او اعتماد کردند و عدهای در شک و دودلی منتظر و تماشاگر ماندند. سوال من این است که کدام درست عمل کردند؟ اگر نتیجه محور باشیم و تابع قانون «الحق لمن غلب» باید حق را به کسانی بدهیم که به مختار اعتماد کردند. چون بالاخره نقشههای مختار به نتیجه رسید. ولی اگر وظیفه محور بیاندیشیم چه؟ راستی فردی مثل رفاعه چرا باید راه و روش مختار را دربست و بدون چون و چرا بپذیرد؟ مگر مختار معصوم بود؟ آنان که سر تعظیم در برابر سیاست و کیاست مختار فرو آوردند چه حجتی داشتند؟ و مگر نه این است که اگر به هر دلیل مختار اشتباهی میکرد و قاتلان امام حسین(ع) مجازات نمیشدند ما امروز طرفدار رفاعه بودیم نه کیان ایرانی؟ اگر به انتخاب من باشد من رفاعه را برتر از دیگران میدانم. چون شرعاً دلیلی برای اعتماد به مختار نداشت. هر چند عجله و بیتحلیلی و شعار زدگی او را به دامان دشمن انداخت ولی این نکات و اشتباهات ربطی به اعتماد و عدم اعتماد نداشت. بهترین راه، تحقیق و رسیدن به حجت است که بر اساس این فیلم ظاهراً کسی در پی آن نبوده است. پ ن 1: در روزهای گذشته که ماجرای وزیر اطلاعات و رئیس جمهور ماجرا درست کرده بود، خیلیها مارک رفاعه بر پیشانیشان خورد که چرا دو و چهار سال پیش به چنین فردی رأی داده و الان خود را مذمت میکنند. ولی اگر اینان به تکلیف عمل کرده باشند حتما برندهاند هر چند من گمان میکنم بسیاری از این جماعت چوب ظاهر بینیشان را خوردند و البته می خورند. پ ن 2: چند هفتهای است که این مطلب در ذهنم مانده. ماجرای اخیر باعث شد تصمیم نوشتن را اجرایی کنم. [ سه شنبه 90/2/13 ] [ 1:50 صبح ] [ دو دختر ]
[ سه شنبه 90/2/13 ] [ 1:50 صبح ] [ دو دختر ]
|
|
[ طراحی : جــــــــــوک نــــــــــت ] [ Weblog Themes By :sio.parsiblog.com ] |