☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠ دل نوشته های دو دختر و مطالبی دخترونه
| ||
تبلیغات متنی |
تاریخ شوش
شهر شوش از دیر باز بستر تولد و گسترش تمدنهای بزرگی بوده است ، تمدنهایی که اکنون چهره ای ماندگار در تاریخ از آنان به جا مانده است. [ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 1:3 عصر ] [ دو دختر ]
ملت ایران از جلمه ملت های جهان است که از گذشته دور تا بحال زندگی و جهان بینی اش با شادی و جشن و پایکوبی پیوند مستحکمی داشته است و شاید تنوع در پایکوبی و رقص های محلی ایران نمونه بارزی از این جهان بینی باشد. ایران و ایرانی علیرغم آنکه در طول سالیان متمادی مورد هجوم اقوام بیگانه قرارگرفته ولی همچنان سعی در حفظ آیین و سنن خود داشته و حتی درمقاطعی نیز با پرداخت پول و مالیات مضاعف آیین های خود را پاس داشته که نمونه بارز آن پرداخت پول به مسلمانان جهت برپایی عید نوروز بوده، ایرانیان در قرن اول هجری، با پرداخت پول و مالیات مضاعف به حکومت اموی اجازه یافتند تا دگربار نوروز را احیا کنند. شیوه دیگر در حفظ این آیین ها تغییرات جزیی در نحوه اجرای آنان بوده به طوریکه آیین چهارشنبه سوری از رسومات باستانی ایرانیان است که با تغییرات لحاظ شده در آن مورد قبول حکومت اموی قرار گرفت. فرهنگ ایرانی این شاخه زخم خورده ولیکن پایدار تمدن بزرگ ایران علیرغم آنکه در طول سالیان موردهجوم عقاید وگاه خرافه های اقوام مهاجم قرار گرفته چند صباحی است مورد هجوم عقاید غربی قرار گرفته است و هر روز و به آرامی آسیب پذیر می نماید. رواج اصطلاحات غیر ضرور غربی در بین جوانان و گاه متاسفانه در بین قشر تحصیلکرده نمونه بارز این هجوم یا ضربه فرهنگی است. ضربه فرهنگی را می توان تغییرات در فرهنگ دانست که سبب به وجود آمدن سردرگمی و هیجان می شود. خرید کاج های تزیین شده و در شب های کریسمس در بین اقشار مرفه ایرانی به جای پاسداشت شب های یلدا یکی از معضلات این ضربه های فرهنگی است. متاسفانه چند سالی است که بعد از فراموشی آیین ها و اعیاد جزیی تر گذشته مان شاهد مناسبت های جدید در تقویم غیر رسمی مردم هستیم یکی از این روزها روز ولنتاین یا روز عشاق است که جانشین همان عید سپندار مذگان خودمان شده است. ولنتاین یا ولنتیوس نام کشیش مسیحی است که در زمان امپراطوری کلودیوس زندگی می کرده، کلودیوس امپراطور روم در قرن سوم میلادی بعد از آنکه در جمع آوری نیرو برای ارتش خود با مشکل روبرو شد تصمیم می گیرد ازدواج را در بین سربازان خود ممنوع اعلام کند تا به این طریق از وابستگی آنان نسبت به خانواده هایشان بکاهد. در این بین ولنتیوس به صورت مخفیانه عشاق رومی را به عقد هم درمی آورد و سبب کارشکنی در کار کلودیوس می شود. ولنتیوس به زندان می افتد و خود نیز عاشق دختر زندانبان می شود ولیکن به دلیل خطای مرتکب شده با قلبی عاشق اعدام می شود و از آن تاریخ به بعد غربیان سالروز مرگ ولنتاین یا ولنتیوس را گرامی می داشته و روز عشاق نام نهادند. داستان ولنتاین بیشتر به منظومه های عاشقانه شبیه است تا تاریخ مستند یک واقعه. ولنتاین داستانی است مثل شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون یا وامق و عذرای خودمان. با این تفاسیر آیا روز ولنتاین می تواند جانشین سپندارمذگان شود که ریشه در تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله ایران دارد. در گاهشمار ایرانیان برای هر روزی از هر ماه نامی خاص در نظر گرفته شده است. چنانچه روز اول هر ماه روز اهورامزدا یا روز خدا است، روز دوم، روز بهمن (روز سلامت و اندیشه) و روز سوم، روز اردیبهشت (روز راستی و پاکی) و روز چهارم، روز شهریور روز شاهی و فرمانروایی که خاص خداوند است. روز پنجم نیز سپندارمذ است، سپندارمذ لقب ملی زمین است، یعنی گسترانده، مقدس فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزند. زشت و زیبا را دوست دارد و همه را چون مادری مهربان در دامان خود پرورش می دهد بر این اساس است که در فرهنگ ایران باستان سپندارمذگان را به عنوان نماد عشق پنداشته اند. در این روز عشاق به همدیگر هدیه می دادند حضور خود در این روز را برای زندگی آینده شان به فال نیک می گرفتند زنان به شوهران خود با عشق و محبت هدیه می دادند و مردان نیز به زنان خود هدیه داده و از آنان اطاعت می کردند در این روز امورات خانه و خانواده به خانمها واگذار می شد و مردان به تصمیمات آنان احترام می گذاشتند. روز عشاق ایرانی با فلسفه ای قوی و با سابقه ای به درازی تاریخی و برخلاف ولنتاین غربیان که ریشه در واقعه ای مجهول دارد گوشه ای از فرهنگ غنی ایران زمین است . فرهنگی که در طول تاریخ هویت ما بوده و هست فرهنگ این عامل مهم در رشد و ترقی ملت اینک در خطر است خطری که هر گاه به صورتی نوین چهره می نماید و سعی در به ابتذال کشاندن اصول فرهنگی دارد . همیشه در طول تاریخ ملتی پیشرفت کرده اند که توانسته اند به شیوه موثرتری فرهنگ خود و اسطوره های باستانی شان را به جهانیان معرفی کنند و از جایگاه والایی برخوردار شوند. متاسفانه فرهنگ غنی ما به علت تهاجم های گوناگون پیکره ای زخمی دارد که شاید نخستین زخم را اسکندر بر آن وارد کرد و با هجوم اقوام اعراب و مغول و تاتار ادامه یافت و حال بعد از گذشت دو هزار سال دوباره فرزندان اسکندر درصدد فتح آخرین دیوارهای فرونریخته این فرهنگ غنی برآمده اند. متاسفانه عده ای از دوستان ناآگاه به تاریخ و فرهنگ ایران نیز آب به آسیاب غربیان ریخته و ناآگاهانه آنان را یاری می دهند. اینک بر ما لازم است تا با زنده نگه داشتن فرهنگ غنی خودمان و تزریق آن در شریانهای جامعه از فروریزی آخرین دیوارهای آن جلوگیری کنیم. آیا در گام اول نمی توان به جای گرامی داشت روز ولنتاین در 25 بهمن ( 14 فوریه)، روز 29 بهمن ( مطابق با 5 اسفند تقویم قدیم ایرانیان) را روز عشاق نامید؟! [ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 1:3 عصر ] [ دو دختر ]
سلطه جانشینان اسکندر بر قلمرو هخامنشی (با وجود خشونت نظامی سلوکیان) در سراسر ایران طولانی نشد و فترت حاکمیت در ایران، شصت و پنج سالی بیش نکشید. حتی، در همان دوران اقتدار نظامی سلوکیان – مقارن با سالهایی که مهاجران یونانی در استان باکتریا (باختر ،بلخ) به رهبری سر کرده خویش به نام دیودوتس، اعلام استقلال کردند. (حدود 250 ق.م.) – در استان پارت (پارتیا، پرثوه) نیز دولت ایرانی مستقلی به وجود آمد که به نام موسس آن دولت، ارشکان (اشکان، اشکانیان) نامیده شد. بعدها به دنبال طرد سلوکیان از ایران، این دولت به شاهنشاهی بزرگی تبدیل شد که در توالی شاهنشاهیهای بزرگ شرق، ششمین شاهنشاهی بزرگ دنیای باستان محسوب شد. این دولت طی چندین قرن فرمانروایی، از بسیاری جهات هماورد و رقیب و حریف روم بود. ارشک اول موسس این دولت که بر وفق روایات، سرکرده طایفه آریایی پرنی (اپرنی) از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکایی حدود باختر بود – بنابر مشهور – حدود دو سال بعد از اعلام استقلال کشته شد. برادر وی تیردات، که جانشین او گردید خود را ظاهرا" به احترام نام او ارشک خواند (ارشک دوم). پادشاهان بعد از وی هم از همین بابت، نام ارشک را به عنوان نوعی لقب بر نام خود افزودند. بدین گونه، سلسله جانشینان ارشک به نام " ارشکان " خوانده شدند (اشکانیان) . هر چند دولت اشکانی به وسیله ارشک اول و برادرش تیردات (که امروز دیگر تردیدی در تاریخی بودن آنان نیست) پایه گذاری شد، اما تأسیس واقعی آن به وسیله میتره دات (مهرداد) اول، (ششمین اشک) و تحکیم نهایی آن به وسیله مهرداد دوم، (نهمین اشک) انجام شد. ظاهرا"، مقارن این احوال که چندی بعد منجر به طرد قطعی سلوکیان از ایران شد، پادشاهان این سلسه خود را وارث ملک پادشاهان قدیم پارس (هخامنشیها) خواندند. چنانکه از یک مورخ یونانی (آریان) نقل شده است. نسبت خود را هم به هخامنشیها رساندند، البته با انتساب به ارتخشیر دوم. اما، شاهنشاهی پارت با شاهنشاهی هخامنشی به کلی تفاوت داشت. نه تنها نظام حکومت آن هرگز استواری و انسجام آن دولت را دارا نبود، بلکه وسعت آن هم حتی بدون مصر که از زمان اسکندر به کلی از ایران جدا شد، به پای وسعت شاهنشاهی هخامنشی نرسید . قلمرو آنان که شامل تعدادی دولتهای مستقل دست نشانده هم میشد، در آنچه به وسیله حکام (ساتراپهای) اشکانی اداره میشد، شامل هجده استان (ساتراپی) بود که یازده استان را از استانهای علیا و هفت استان را، استانهای سفلی میخواندند. استانهای علیا، شامل ولایات شرقی این قلمرو و استانهای سفلی خوانده میشد، عبارت بودند از:
ولایت سکستان در قسمت سفلای هیرمند، دولت محلی مستقل داشت و بر خلاف آنچه در بعضی ماخذ آمده است، استان نوزدهم قلمرو اشکانیان محسوب نمیشد. علاوه بر این استانهای هجده گانه که فقط قسمتی از قلمرو داخلی هخامنشیها بود، تعدادی از استانهای سابق هخامنشی هم در این دوره به صورت امارتهای مستقل در اطراف این ولایت وجود داشت. فرمانروایان این مناطق خود را متحد و تحت الحمایه اشکانیان میشمردند. اما، در عین آنکه به پادشاه متبوع خود باج میدادند و در هنگام ضرورت، سپاه مجهز در تحت فرمان او قرار میدادند، در سایر امور استقلال داشتند. معهذا، در بعضی موارد هم از تبعیت دولت پارت خارج میشدند و به تبعیت دولت مهاجم یا مخاصم در میآمدند. بدین گونه، قلمرو اشکانیان شامل یک مجموعه ملوک الطوایفی بود که خاندان ارشک، در راس آنها قرار داشت. اتحاد آنها، به خصوص در مواقع جنگ، وحدت و تمامیت قلمرو ارشکها را تأمین میکرد. تعدادی از این دولتهای تابع که در نهایت جزو قلمرو رسمی پادشاه اشکانی محسوب میشد، از این قرار بود :
به دنبال طرد نهایی سلوکیان از خاک ایران، دولت اشکانی که در توسعه به جانب غرب ظاهرا" ناظربه تسخیر تمام میراث هخامنشیها بود، با دولت روم که او نیز در توسعه به جانب شرق طالب دستیابی به میراث فتوحات اسکندر به نظر میرسید، در نواحی ارمنستان و سوریه با یکدیگر تصادم پیدا کردند. اولین تصادم، بین یازدهمین اشک (فرهاد سوم) با پمپه، سردار معروف روم روی داد. این برخورد به جنگ منجر نگردید ودر واقع فقط یک تصادم سیاسی بود (حدود 63ق.م.). تصادم واقعی، اول بار در عهد ارد اول اشک سیزدهم واقع شد که محرک آن تجاوز کراسوس (سردار روم) به مرزهای ایران بود. این برخورد در حران (کاره) به شکست و قتل کراسوس و اسارت عده زیادی از سربازان او منجر گشت (53 ق.م.). از آن پس، روم بارها با پارت که خود را حریف و هماورد واقعی او نشان داد، به زور آزمایی پرداخت .بهانه، مرزهای سوریه و مسائل ارمنستان بود، اما تعرض همواره جز در مواردی که پارت خود را ناچار به تلافی یا استرداد مییافت، از جانب روم میشد. بالاخره، از عهد ارد اول (اشک سیزدهم) تا عهد اردوان پنجم (اشک بیست و هشتم) که آخرین پادشاه این سلسله نیز بود، لااقل هفت جنگ عمده ایران و روم را در روی یکدیگر قرار داد. چند بار هم تیسفون، تختگاه اشکانیان، به دست روم افتاد . اما، در تمام موارد سودای جهانگیری روم از طرف اشکانیان با مانع مواجه شد و روم هرگز موفق نشد که قسمتی از خاک ایران را به قلمرو خود ملحق کند. حتی، آخرین اشک این خاندان که بعدها مغلوب اردشیر بابکان موسس دولت ساسانی گشت، حمله خائنانه و نفرت انگیز کاراکالا امپراتور دیوانه روم را به شدت در هم شکست (215ق.م.). در این راستا، خاندان اشکانیان که در معرض سقوط و انقراض بود، قلمرو خود را نه با یک فاتح اجنبی، بلکه به یک مدعی ایرانی باخت . سلطنت اشکانیان، چهار صد هفتاد سال طول کشید و در این مدت، بیست و نه اشک از این سلسله در ایران فرمانروایی کردند. پایتخت آنان در دوران اعتلای سلطنت ایشان، تیسفون و سلوکیه در نزدیک دجله بود. در اوایل تأسیس دولت، شهر نسا در نزدیک عشق آباد کنونی و شهردارا در ناحیه ابیورد و در هنگام تابستان که پادشاه از بابل به ماد و پارت و گرگان میرفت، گاه اکباتانا و گاه شهر هکاتوم پلیس (صد دروازه در قومس) مقر موقت دربار شد. بی شک نظام ملوک الطوایفی که از اسباب فقدان تمرکز در قدرت بود، اختلافات خانوادگی که همین عدم تمرکز آن را مخاطره آمیزتر میکرد و شاید نفرت و مخالفت موبدان زرتشتی که سیاست تسامح و اغماض اشکانیان را به نظر مخالفت میدیدند، از عوامل انحطاط دولت آنان شد. جنگلهای فرساینده أی که در مدت پنج قرن آنان را در شرق و غرب مشغول داشت نیز، خود عامل عمده أی در ایجاد ناخر سندیهایی شد که از زیاده رویهای دایم طبقات جنگجو و قدرتمند در بین طبقات فرودین جامعه حاصل میشد . حاصل عمده فرمانروایی آنان، حفظ تمدن ایران از تهاجمات ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، حفظ تمامیت ایران در مقابل تجاوز خزنده روم به جانب شرق بود. در هر دومورد، مساعی آنان اهمیت قابل ملاحظه أی برای تاریخ ایران داشت . [ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 1:3 عصر ] [ دو دختر ]
|
|
[ طراحی : جــــــــــوک نــــــــــت ] [ Weblog Themes By :sio.parsiblog.com ] |