در روزهائیکه دومینوی سقوط حکومت های چندین ساله سرعت گرفته بود، هیچ صدائی از سوریه نمی شنیدیم تا اینکه...
تا اینکه یک ماه قبل تعدادی از دوستان و اقوام مقیم سوریه به مشهد الرضا (ع) آمدند، این عزیزان تا روز بازگشتشان دلشوره داشتند که عاقبت کار چه می شود، آنان از نآرامی هائی در شهرهای جنوبی سوریه (هم مرز با اردن) سخن گفتند و اینکه این اعتراضات به دمشق هم کشیده شده !
شما در هیچ شبکه ای از صداوسیما و هیچ روزنامه ای اخبار کاملی از سوریه دریافت نمی کردی اما به محض اینکه پیچ ماهواره راباز کنی با صحنه های عجیبی از اعتراضات مردمی در سوریه و سرکوب آنان مواجه می شوی...!
حافظ اسد شخصیتی بود که مردم کشور او را دوست داشتند، (برای شیعه هم خدمات زیادی انجام داد، حتی صحبت از شیعه شدن او بصورت پنهانی بوده است!)، با وجود تمامی خدماتش وقتی از دنیا رفت قانون کشور را تغییر دادند تا پسرش بشار اسد بتواند بعنوان رئیس جمهور ظاهری توسط مجلس برگزیده شود!!!
اینکه بعضی از غربی ها ادعا می کنند که ایران این روزها برنامه های خود را در سرکوب سوری ها اجرا می کند، باورمان نمی شود اما خود حکومت سوریه باید قبول کند که دیگر وقتش رسیده...
در قرن بیستم زندگی می کنیم، دیگر حکومت پادشاهی و سلطنتی جایگاهی ندارد، امروز باید مردم بتوانند حرف دل خود را بازگو کنند باید بتوانند خواسته خود را مطرح سازند و از اربابان خود بازخواست کنند، بتوانند مسئولی را که قادر به خدمت نیست برکنار کنند و در یک جمله بتوانند خودشان برای خود تصمیم بگیرند.
بشار اسد باید تصور کند اگر "زین الشام" و "حافظ" (فرزندانش) در جامعه ای زندگی می کردند که نمی توانستند در تصمیم گیری های آن شرکت کنند چه حالی پیدا می کرد...! حال همین فرزندان را بخاطر گفتن حق و درخواست حقوقشان اگر سرکوب کنند و به زندان بیاندازند و اگر آنها را به قتل برسانند با شعار اینکه حکومت حال حاضر برای مردم خدمت می کند و هیچگاه مثل مبارک ها و بن علی ها و قذافی ها بدنبال کسب مال نبوده، آیا توجیه و دلیل مناسبی است که مردم نخواهند حکومت پادشاهی را تحمل کنند!
امروز واقعا مردم از حکومت های بی انتها خسته شده اند، هرچند این حکومت ها خدمتگذار باشند، امروز مردم تمام دنیا بدنبال این هستند که رأی مستقیم خود را در سرنوشت کشورهایشان مشاهده کنند !