☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠ دل نوشته های دو دختر و مطالبی دخترونه
| ||
تبلیغات متنی |
روحم پژمرده است ...احساسم زخم خورده است...وحودم سرد است. حرف ندارم. خفه ام ...اما این دل آنقدر سخن دارد که اگر مجالش دهی هم می گرید و هم می گریاند روزهای طولانی است که صفحه سیاه می کنم و می نویسم. شاید به بهانه ی استاد، اما بیشتر تنهایی هایم و درماندگی هایم را فریاد می زنم. بر سر دوراهی مانده ام...دوراهی که نمی دانم به بهشت ختم می شود یا به آتش خشم خدا. موضوع بر سر آینده است و سرنوشت...بر سر هدف . محتاج تنهایی ام. تنهایی که مجال ریزش اشک بدهد و باز راه سپید خدا را برایم روشن کند. این فکر بزرگ شدن رهایم نمی کند. کاش بزرگ بودم و انتخاب راه درست اینقدر برایم مشکل نبود. اگر کمی بزرگتر بودم شاید اینجا نبودم. وجودم فکر است . فکر هایی که قلبم را چون کاغذی می فشارد...بی صدا، اما دردناک. نمی دانم بازیچه ی شیطان شده ام و یا معشوقه ی خدا در امتحان های سختش. گم شده ی جاده ی صراط المستقیمم. دعایم کنید ضالین نشوم. هیچ وقت به این اندازه تشخیص حق از باطل برایم سخت نبوده. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ پ.ن:باید خیلی تنها باشم. دور از هیاهوی کامنت ها و فیدها ...داستان بر سر سرنوشت است و تصمیم آینده... پ.ن: دلم تنگ همه چیز هست جز دو کلمه ی که در آن «آ ه ی ل م ر» باشد. در گوشی: با همه قهرم...شاید هم همه با من قهرند... [ دوشنبه 90/2/12 ] [ 7:26 عصر ] [ دو دختر ]
|
|
[ طراحی : جــــــــــوک نــــــــــت ] [ Weblog Themes By :sio.parsiblog.com ] |