☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠ دل نوشته های دو دختر و مطالبی دخترونه
| ||
تبلیغات متنی |
با صدای زوزهی باد از خواب پرید. چند لحظهای همانطور هاج و واج ماند و به خوابی که دیده بود فکر کرد. باریکهی خشک شدهی اشک را از روی صورتش پاک کرد. دلش میخواست دوباره پتو را روی سرش بکشد و بلند بلند گریه کند. همه جای خانه بوی خاک میداد؛ قاب عکس مادرش بیشتر از همه چیز خاک گرفته بود. با دست آنقدری از خاک را پس زد که بتواند چشمان مهربان مادر را از پس خاکها ببیند. مدتی با همان چشمان مهربان حرف زد؛ اما آخرش تاب نیاورد. چادرش را سر کرد؛ پلهها را دو تا یکی کرد و زد بیرون. توی راه حالش را نمیفهمید. میدوید و با خودش حرف میزد. بالاخره رسید پیش مادرش. خودش را انداخت توی بغلش؛ آنقدر درددل و گریه کرد تا آرام شد. گلهای یاس را که موقع آمدن از حیاط خانه چیده بود؛ روی قبر گذاشت و بلند شد. میخواست خاک چادرش را بتکاند؛ یاد خوابش افتاد، یاد چادر خاکی... [ شنبه 90/2/17 ] [ 4:41 صبح ] [ دو دختر ]
احرام دوم، در ماه نو طبق فتوای اکثر مراجع، زائر در مکه با نو شدن ماه می تواند برای خود، دوباره محرم شود و اعمال عمره بجا آورد، اقبال با ما یار بود که در این سفر به ماه نو برخوردیم، من قصد داشتم که این عمره را به نیابت از همسرم بجا آورم (بپاس تلاشهای بی دریغش). اما حاج آقا مروّجی فرمودند: می توان دیگران را هم در این عمره با خود شریک کرد، من هم گفتم: بهتر، این عمره را به نیت پدر و مادر خودم، پدر و مادر همسرم، همسر و فرزندانم و.... بجا می آورم، آنها را هم در این ثواب شریک می کنم.(حج نرفته حاجی شوند) صبح در جلسه هماهنگی حاج آقای مروّجی در مورد این عمره مطالبی را فرمودند، بعد آن یکی از برادران روضه ی قشنگی به مناسبت ایام فاطمیه خواند و بعد برای رفتن به میقات تنعیم، ثبت نام کردند و پس از آن رفتیم برای زیارت و طواف و نماز..... عصر پس از غسل عازم مسجد تنعیم شدیم، پس از نماز جماعت مغرب و عشاء، مُحرم شدیم و سوار ماشین شدیم، در راه برگشت به هتل، کنار مقتل و مزار شهدای فخ رفتیم و ذکر فاتحه ای و مراجعت به هتل. پس از صرف شام عازم مسجد الحرام شدیم و اعمال عمره ی مفرده(طواف و نماز طواف، سعی صفا و مروه، تقصیر، طواف نساء و نماز طواف) را پشت هم انجام دادیم و در پایان هر مرحله مقداری آب زمزم می خوردیم، با تمام شدن اعمال، به اتفاق دوستان به هتل برگشتیم.
این را یادم رفت که در حین طواف ها و سعی بین صفا و مروه، بیاد شبهای چهارشنبه که از قزوین به قم می رفتیم و در مراسم دعای توسل مسجد جمکران شرکت می کردیم و این ذکر را از حرم حضرت معصومه(س) تا مسجد جمکران می گفتیم: «یا ربّ محمدٍ و آلِ محمد، صلِّ علی محمدٍ و آلِ محمد، و عجِّل فَرجَ آلِ محمد»، من هم بجای هر ذکری، این کلمات را می گفتم و یاد امام عصر(ارواحنا فداه) و فرجش را در رأس خواسته هایم قرار می دادم. وقتی در نماز ظهر به محل ایستادن امام جماعت، در کنار درب کعبه نگاه می کردم، یاد این حدیث افتادم که امام زمان(عج) پس از ظهور به درب تکیه می دهد و خطبه می خواند و.... اللّهمَّ عَجِّل لولیّکَ الفَرَج. من در این عمره چهارده معصوم، مادر امام زمان(ع)، حضرت معصومه(س)، مراجع، مقام معظم رهبری، امام خمینی و .... را شریک کردم، امیدوارم خداوند به حق اولیائش از من این اعمال ناقص را قبول نماید. [ شنبه 90/2/17 ] [ 4:41 صبح ] [ دو دختر ]
ز داغت قلب حیدر را شکستی سبو و جام کوثر را شکستی پس از داغ پیمبر فاطمه جان تو رفتی رکن دیگر را شکستی [ شنبه 90/2/17 ] [ 4:41 صبح ] [ دو دختر ]
|
|
[ طراحی : جــــــــــوک نــــــــــت ] [ Weblog Themes By :sio.parsiblog.com ] |